-آرزوهاي انسان در چه مواردي مستحسن و در چه مواردي مذموم است؟
(0)
-به چه كسي آزاد مي گويند؟(0)
-در جامعه ي امروزي چگونه مي توانيم آزاده باشيم؟
(0)
-معروف است كه بشر مختار و آزاد آفريده شده , و سرنوشت او در دست خود اوست . واو , خود سرنوشت ساز , و طراح نحوه زندگي آينده خود مي باشد . از طرف ديگر قانون وراثت كه از اصول علمي مسلم جهان ما است , به ما مي گويد كه فرزندان نه تـنها وارث مال و صفات ظاهري پدران و مادران هستند , بلكه صفات دروني و روحيات خوب و بد آنان را نيز به ارث مي برند , و صفات و روحيات موروثي درسرنوشت آنان كاملا موثر است . چگونه مي توان انسان را در تعيين سرنوشت خود آزاد دانست ؟(0)
-آيا آزادي مستلزم وحدت اديان نيست ؟(0)
-معناي آزادي در اسلام چيست ؟(0)
-نظر اسلام درباره آزادي عقيده چيست ؟(0)
-نظر اسلام درباره آزادي انسان چيست ؟(0)
-چرا اسلام , اسلام آوردن بردگان را موجب آزادي آنان نداسته است ؟(0)
-اسلام مي گويد : پيروان هر دين و آييني حق حيات دارند و بطور آزاد مي تواند خود را معرفي كند پس چرا از پيروان ديگر ماليات و جزيه دريافت مي كند ؟(0)
-آرزوهاي انسان در چه مواردي مستحسن و در چه مواردي مذموم است؟
(0)
-به چه كسي آزاد مي گويند؟(0)
-در جامعه ي امروزي چگونه مي توانيم آزاده باشيم؟
(0)
-معروف است كه بشر مختار و آزاد آفريده شده , و سرنوشت او در دست خود اوست . واو , خود سرنوشت ساز , و طراح نحوه زندگي آينده خود مي باشد . از طرف ديگر قانون وراثت كه از اصول علمي مسلم جهان ما است , به ما مي گويد كه فرزندان نه تـنها وارث مال و صفات ظاهري پدران و مادران هستند , بلكه صفات دروني و روحيات خوب و بد آنان را نيز به ارث مي برند , و صفات و روحيات موروثي درسرنوشت آنان كاملا موثر است . چگونه مي توان انسان را در تعيين سرنوشت خود آزاد دانست ؟(0)
-آيا آزادي مستلزم وحدت اديان نيست ؟(0)
-معناي آزادي در اسلام چيست ؟(0)
-نظر اسلام درباره آزادي عقيده چيست ؟(0)
-نظر اسلام درباره آزادي انسان چيست ؟(0)
-چرا اسلام , اسلام آوردن بردگان را موجب آزادي آنان نداسته است ؟(0)
-اسلام مي گويد : پيروان هر دين و آييني حق حيات دارند و بطور آزاد مي تواند خود را معرفي كند پس چرا از پيروان ديگر ماليات و جزيه دريافت مي كند ؟(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:2476 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:27

دچار غم و اندوه شده ام , بسياري از اوقات تنها هستم و اين تنهايي برايم غير قابل تحمل مي شود لطفاً بگوييد كه چه بايد بكنم ؟

نامه شما رسيد. اگر چه در لابه لاي كلمات آن غم هاي شما نهفته بود, اما هنوز از سطرسطر آن مي شد صلابت و استواري انساني را بدب كه در پشت اين آينه كدر كاغذين نشسته بود و آن را براي ما مي نوشت و اين براي يك زن ايراني زجر كشيده كه زندگي به كام او و فلك بر وفق مراد او نبوده , علامت بسيارخوبي است و از اين جهت روحيه شما جاي تعريف و تحسين دارد.

با اين حال مطابق بسياري از نامه هايي كه به اين مركز مي آيد پر از ابهامات و نقطه هاي كوري بود كه آگاهي از آنها مي توانست در پاسخ بهتر و كامل تر مددكارمان باشد.

شما نوشته ايد كه بيش از يك سال زندگي مشترك نداشته ايد ولي اصلاً اشاره نكرده ايد كه علت اين جدايي چه بوده است ؟ آيا رفتار شوهرتان بد بود؟ علاقه اي ميان شما وجود نداشته ؟ به اجبار به اين ازوداج تن داده ايد؟ پاي زن ديگري در ميان بود؟ يا چيزهاي ديگري بود كه ما از آن بي اطلاعيم ؟ حتي معني اين جمله را ندانستيم . از اين ها گذشته , شما نه ميزان تحصيلات , نه شغل , نه ميزان در آمد, نه علت ماندن در خانه پدري و نه هيچ چيز ديگر مايل بوديد, مي توانيد جزئيات بيشتري براي ما بنويسيد و پاسخ مطلوب تري دريافت داريد. براي اولين ارتباط و اولين پاسخ مطالب بسياري در همان نامه آورده ايد كه پرداختن به آنها مقدمه اي طولاني تر از اين را شايسته نيست .

انديشه خود را اصلاح كنيم

اين نكته اي است بسار مهم كه هر انساني به حكم انسان بودنش , يعني موجودي كه داراي عقل و شعول است بايد در پي آن باشد. اين كه ما بدانيم داراي چه انديشه هايي هستيم و اين انديشه ها تا چه حد در ساختن شخصيت ما دخالت دارند و اين كه بدانيم چه مقدار از اين تفكر ها صحيح و ناصحيح است , چه مقدارشان اكتسابي است و چه مقدارشان بر اثر فشارهاي محيطي بر ما غلب شده اند و... اين ها مطابي است كه هيچ انساني نبايد از كنار آن راحت بگذرد حكايت انسان چونان كارخانه عظيمي است كه شبكه كنترل الكترونيك آن صحيح كار نمي كند و در برنامه هاي كامپيوتر آن ويروس راه يافته است . آيا از چنين كار خانه عظيمي انتظارتوليد مي توان داشت ؟ چه بسا ميكروب بسيرا كوچكي كه بدن يك انسان را با آن همه اسباب دفاعي و ...تضعيف و نحيف و در مانده مي كند , پس چطور ممكن است يك انديشه ناصواب باعث بيماري هاي روحي وجسمي فراوان نگردد؟

از شما مي پرسيم : آيا تا به حال درباره شخصيت خويش انديشيده ايد؟ آيا تا به حال از خودتان تعريف صحيحي ارائه داده ايد؟ آيا تا به حال پرسيده ايد كه زن چه جايگاهي در آفرينش دارد و خدا او را براي چه آفريده است ؟ يا تنها به انديشه هاي مردمان رد مورد خود اكتفا كرده و خود را همان طور شناخته ايد كه مردم ارزيابي كرده اند؟

خواهر گرامي ! زشت ترين , پست ترين و نازيباترين داورها و ارزيابي ها, داوري انسان ها درباره يكديكراست . تنها كسي كه مي تواند داوري صحيحي از انسان , ارزش و اهداف او داشته باشد, خالق انسان است و اوكسي غير از خدا نيست . آيا هرگز به خدا و اهداف او از خلقت خود انديشيده ايد و سعي كرده ايد همان باشيدكه خدا به همان دليل شما را خلق كرده است ؟ به قول باباطاهر:

دلا غافل ز سبحاني چه حاصل ؟ اسير نفس شيطاني چه حاصل ؟

بود قدر تو افزون از ملائك تو قدر خود نمي داني چه حاصل ؟

بنابراين در تمامي اين لحظات تنهايي مي توانيد به اين بيانديشيد كه چه هستيد؟ و چه مي خواهيد انجام دهيد؟ يادتان باشد كه تا درك نكنيد چه ارزشي داريد و براي خود آن ارزشي را قائل نشويد و خودتان را ازخويش پيدا نكنيد, ديگران هرگز اين ارزش را به شما نخواهند داد:!

در نامه هاي بعدي راجح به اين انديشه ها بيشتر سخن خواهيم گفت .

انتخاب مهم : در غم و اندوه بمانيم يا از آن عبور كنيم ؟

واقعيت اين است كه تا وقتي زنده هستيم , مي توانيم براي خودمان كاري بكنيم . بسياري از ما گمان مي كنيم وقتي بميريم , از درد و رنج خلاص مي شويم و روزهاي ابري حيات به آفتابي درخشان و پر محبت مزين خواهدگشت . از اين جهت در مقابل اكثر غم ها و دردها به فكر سر به نيست كردن خود مي افتيم يا آرزو مي كنيم زودترملك الموت را زيارت كنيم و لذا پيش از موعد نداي سر مي دهيم !

اين ها تماماً بيانگر اين حقيقت اند كه ما اولا انديشه صحيحي درباره خود نداريم و ثانيا از نعمت حيات وهستي به عنوان بزرگ ترين هديه خداوند به خويش , غافل و ناسپاس هستيم . به عقيده ما, مشكلات دنياي بعدي براي همان دنيا كافي است و خوشي هاي احتمالي و عدم وجود درد و رنج در آن , سلب مسئوليت ازپذيرش مشكلات ايت دنيايي نمي كند . هنر اين نيست كه بميريم و از رنج آسوده شويم . هنر اين نيست كه بمانيم و در كشاكش دردها بپوسيم و به هدر برويم و زودتر از مردن واقعي به واقع مرده باشيم . هنر اين نيست كه به شكوا بنشينيم و با سوءظن و گمان هاي بيهوده نسبت به هستي , گوهر عمر را بر باد دهيم , بلكه هنر اين است كه تا وقتي مقرر است بمانيم , بمانيم و چون يك انسان آزاده زيست كنيم .

حال انتخاب با خود شما است . مي توانيد ساعاتي از روز را به بگذرانيد واين واقعيت مهم را مد نظر بياوريد كه . آن وقت است كه روند رو به اضمحلال زمان , شما با بيدار مي سازد تا تلاش كنيد و قدر فرصت را پيش ازاتمام آن بداني و نگذاريد غم ها و غصه ها روزگارتان را سياه كند. به تعبير خيام :

مگذار كه غصه در حصارت گيردوانده مجال روزگارت گيرد

مگذار كنار آب صاف و لب كشت زان پيش كه خاك در كنارت گيرد

بعد از اين كه عنصر آگاهي را در خويش تقويت كرديد, نكات زير را به خاطر بسپارين و با تأمل و تفكر راه خويش را باز يابيد.

1 يادتان باشد حوادث زندگي اجتناب ناپذيرند و ما در زندگي با انوات و اقسام اين حوادث مواجه هستيم و دو راه بيشرت نداريم : نااميد و مايوس در برابر آنها سر خم كنيم و تسليم شويم يا با جرأت و جسارت آنها رابپذيريم .

2 بايد بپذيريم كه زندگي در اكثر موارد دردناك است و روزگار بر وفق مراد ما نيست , ولي در انتاها و در پس تمامي اين رنج ها, روشنايي اميدي وجود دارد.

3 بايد ياد بگيريم كه زندگي يك مبارزه است , نه تسليم .بنابراين بايد همه توانمان را در راه پيروزي وكاميابي به كار بريم .

اينها يك سري مسايل كلي بود كه ما بايد براي بهتر زيستن به آنها بيانديشيم و آنها را عملاً به كار گيريم تابتوانيم موفق باشيم . متأسفانه غير از محيط و فشارهاي خاص آن , اين انسان است كه خود را آزار مي دهد و برزخم هاي خود نمك مي پاشد و با اين كه مي داند چه بايد بكند , خود را گرفتار اوهام مي سازد و به يأس وبدبيني روي مي آورد.

چگونه خود را آزار مي دهيم ؟

روان شناسان دلايل فراواني براي اين معنا بر شمرده اند كه ما به طور خلاصه به آن اشاره مي كنيم :

1 : يعني دچار احساساتمان مي شويم و خيال مي كنيم با پافشاري برعقيده خود,داراي ارزش و اعتبار بيشري مي شويم . گمان مي كنيم زندگي سراسر درد و ماتم است و اكگر كسي غير از اين بگويد, مي گوييم معني زندگي را خوب درك نكرده است .

2 : ناخودآگاه به ياد گذشته مي افتيم . روزهاي خوب ديروز ما را متأثر مي كند و روزهاي تلخ آن ما را به خشم مي آورد و درگير هيجانمان مي سازد.

بسياري از ما هنوز از ياد آوري صحنه هاي ناراحت كننده روزهايي قبل دچار تأثر مي شويم و كنترلمان را ازدست مي دهيم .

3 : اين هم درد بزرگ است . تجربيات تلخ پيشين ما را از آينه د بيمناك مي سازد و جرأت و روحيه را از ما باز مي ستاند. در نتيجه سبب مي شود كه ما آينده را نيز استمرار غم ها و رنج هاي گذشته ببينيم و از آن مأيوس شويم .

4 : همواره ميان و فاصله فراواني وجود دارد.ايده آليست بودن اگر چه چيز خوبي است , ولي اگر به افراط كشيده شود, ديوانه كننده و غير قابل تحمل است .

5 : اين نوعي حساسيت است كه از احساس ضعف نشأت مي گيرد, انسان همواره در پي اين معنا است كه منظور فلان كس از ن حرف يا آن عمل چه بود و به چه دليل فلان كار انجام داد؟

6 : اين نكته دقيقاً معلول علت بالايي است . ما گمان مي كنيم ديگران در پي آزار ما هستند و سعي مي كنند مار را به هر وسيله ممكن , حتي نگاه كردن و لبخند زدن و ... تحظئه و محكوم نمايند و عذاب دهند.

7: همواره فاشر اندوه ها ما را به جايي مي رساند كه خود را مي دانيم كه . بسياري از ما عادت كرده ايم كه مشكلاتمان را عظيم تر از آنچه هستند, بينگاريم و در تنهايي خويش بر آنها افسوس بخوريم و گريه كنيم و ازپوست گلفتي خود در تحمل آنها به تعجب آييم .

8 : احساس گناه , پشيماني , ترس , بيهودگي و بي فايدگي , محبوب نبودن , منفور بودن و... اينها چيزهايي است كه افكار صحيح ما را تحت تأثير قرار مي دهند و ديدگاه هاي مثبت را در ذهن ما نابودمي سازند.

9 : به انزوا پناه مي بريم , چراغ ها را خاموش مي كنيم ; دوست داريم هوا ابري و دلگيرباشد; به موسيقي هاي غمگين گوش مي كنيم ; خود را به رختخواب مي سپاريم , سردردهاي مزمن مي گيريم ; ازشنيدن صداي خنده و شادي از آن سوي درها غمگين مي گرديم و از اين كه ديگران احساس كنند در خواب هستيم و خسته ايم يا بيمار, خشنود مي گرديم :

10: مي نشينيم و مي گذاريم اوقات عمر بگذرد و گمان مي كنيم سرنوشت ما همين است كه هست و كاري نمي شود كرد!

11: فكر مي كنيم با ناديده گرفتن نيازها و انكار آنها راحت تر زندگي مي كنيم . سعي مي كنيم نياز را در خوادمان نابود سازيم و عينك بر چشمان خود بزنيم .

خواهر گرامي ! يازده مورد گذشته مه مترين عوامل ناكامي در زندگي و فرو رفتن در غم و غصه است . ما براي شروع يك زندگي موفق نيازمند اين معنا هستيم كه به اين موارد فكر كنيم و تصميم جدي بر ترك غمو اندوه وساختن زندگاني جديدي بگيريم .

در ابتداي نامه برايتان نوشتيم كه هنوز از كلمات شما صلابت و استواري هويداست و در انتهاي اين نامه به شما مي گوييم كه خوب وقتي را براي نجات خويش انتخاب كرده ايد. همين كه مي خواهيد صبور باشيد وتحمل كنيد و شاد زيستن را بياموزيد و خوب زندگي كنيد, نشانه اين است كه نمي خواهيد زندگي را مفت بر باددهيد.

اين نامه , در حقيقت آغاز يك مجموعه مباحثات دو طرفه است كه اگر خدا بخواهد ميان شما و واحد پاسخ به سئوالات بر قرار خواهد شد. ما با توجه به انگيزه هاي شما رد يافتن راه بهتري براي زندگي و با اهتمام شما دراصلاح افكار و ارائه معناي بهتري از زندگي به شما نكات بسيار مهمي را در زندگي مادي و معنوي يادآورخواهيم شد. بنابراين از هم اكنون بر مصاحبت صميمانه اين واحد مي توانيد حساب كنيد.

در مورد آن خانم هم كه وصفش را در آخر نامه آورده ايد, بايد بگوييم تا يقين به گناه ايشان پيدا نگرده ايد,اصلاً نبايد به ايشان سوء ظن ببريد, خصوصاً نبايد درباره آن با كسي سخني بگوييد, ولي اگر يقين پيدا كرديد,مي توانيد در صورتي كه تأثير گذار باشد, او را از منكري كه انجام مي دهد, نهي كنيد و امر به معروف نماييد: درغير اين صورت تكليفي بر گردن شما نيست . در آخر سفارش مي كنيم كه درصدد كشف حقيقت و حصول يقين نباشيد و خداي نكرده در اين كار تجسس نكنيد.

سر آخر اميدواريم خداوند شما و ساير برادران و خوهران ايماني ما را در پناه خويش حفظ فرمايد و به همه ما صبر در برابر مشكلات و احر در ازاي صبوري هامان عطا نمايد. تا نامه اي ديگر و كلامي ديگر به خدايتان مي سپاريم .



مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.